فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

وبلاگ دختر خالم

دوستای عزیزم چند روزی می شه که دختر خاله ی فاطمه وبلاگ ساخته . ازتون می خوام که به وبلاگ اونم سر بزنید .   اینم آدرسش: http://yas-84.niniweblog.com ...
16 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

خانم تنگسیری دو تا سی دی از عکسایی که در طول سال از بچه ها گرفته بودن بهم داد و عکسایی که از فاطمه نذاشته بودم رو براتون می ذارم. اولین روزی که فاطمه رفت مهد  به مناسبت  هفته کتاب نمایشگاه کوچکی توی مهد گذاشته بودن آخر ماه صفر بود به نیت سلامتی فاطمه سفره حضرت رقیه (س) توی مهد انداختم البته با کمک و همکاری مدیر مهد روزی که فاطمه رفته بود اردو نوش جونت مامان ، بهم گفته بودی غذاش خیلی خوشمزه بود. ...
14 ارديبهشت 1392

تشکر

امروز برای تشکر از مدید مهد کودک و خانم مربی خاله سحر با فاطمه رفتیم مهد. براشون یه هدیه کوچیک گرفته بودم که امیدوارم خوششون اومده باشه . خانم حسینی زاده مربی فاطمه وسایلش رو بهمون تحویل داد . چون فاطمه از بعد از تعطیلات عید مهد نرفته بود از بچه ها عقب افتاده بود که قرار شد تو خونه کارایی که انجام نداده رو باهاش کار کنم. اگه خدا بخواد برای پیش دبستانیش هم توی همین مهد اسمش رو نوشتم . قرار شد شهریور ماه برای انجام یه سری کارای ثبت نام به مهد بیام. با تشکر فراوان از خانم تنگسیری مدیر مهد و خانم حسینی مربی عزیز که برای فاطمه جون خیلی زحمت کشیدن. خاله سحر با فاطمه مبین ، سورن ، خاله سحر ، فاطمه ، صبا ، فاطمه ، پانیذ ، هستی ،...
14 ارديبهشت 1392

جشن روز پرستار

روز پرستار اگه اشتباه نکنم 27 اسفند 91 بود . ولی به خاطر اینکه ایام فاطمیه بود و یکی از همکارای خاله اینا فوت کرده بود جشن روز پرستار رو گذاشتن بعد از ایام فاطمیه و چهلم همکارشون. دنبال یه مناسبت می گشتن که جشنشون رو بگیرن و  رو تولد حضرت فاطمه (س) جشنشون رو گرفتن. روز پنجشنبه بعد از اینکه نماز خوندیم تقریبا" ساعت هشت و نیم بود که رفتیم جشن . برای خاله فرهت گل گرفتیم .چون پرستار نمونه شده بود. مراسم با خواندن چند آیه از قرآن کریم شروع شد ،بعد از اون هم سرود ملی کشور توسط ارکست نیروی  دریایی زده شد. خلاصه کنم بعد از اجرای موسیقی  محلی بوشهری (آهنگ بندری) توسط گروه لیمر(امیدوارم که اسمش رو درست گ...
14 ارديبهشت 1392

مادر

گاهی دلت از زنانگی می گیرد، میخواهی کودک باشی ، دختر بچه ای که به هر بهانه ای به آغوشی پناه می برد و آسوده اشک می ریزد. زن که باشی باید بغضهای زیادی را بیصدا دفن کنی..... صبورترین موجود خدا روزت مبارک. ...
10 ارديبهشت 1392

آلوچه

یه چند روزی بود که فاطمه بهم می گفت مامان برام آلوچه بخر . هر دفعه به یه دلیلی می گفتم روز دیگه برات می خرم .بهش می گفتم مغازه تعطیله ، آلوچه تموم کرده ، امروز آلوچه هاش کثیفه ........ از بد شانسی یا خوش شانسی فاطمه خانم هر روز هم که می خوایم بریم خونه آقاجون از کنار همون مغازه رد می شیم. دیروز مغازه باز بود و منو مجبور کرد که بریم آلوچه بخریم . بعد از اینکه آلوچه خریدیم گفت مامان دستت درد نکنه بریم خونه با هم بخوریم. گفتم نباید زیاد بخوری چون دلت درد می گیره . گفت باشه مامان . ولی مامان می دونی آلوچه چقدر خاصیت داره . با تعجب نگاهش کردم گفتم چی داره اونم گفت خاصیت . خندم گرفت بهش گفتم چه خاصیتی داره اونم گفت برای رشد مو خیلی خوبه ....
6 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد